تعریف منابع تفسیری و ضرورت شناخت آن
تعریف منابع تفسیری و ضرورت شناخت آن
نويسنده:علي اكبر بابايي
منبع:سايت انديشه قم
منبع:سايت انديشه قم
منبع از ريشه «النَّبْع» (جوشش آب) به معناي جايي است كه چشمه از آن ميجوشد و منابع آب محلهاي خارج شدن آن از زمين است[1]. سرچشمه و منشأ هر چيزي را نيز منبع آن ميگويند[2]. منابع تفسير، به اموري اطلاق ميشود كه اطلاعات و دادههايي كه با مفاد آيه يا آيههايي تناسب محتوايي دارد در اختيار مفسّر قرار ميدهد و معاني آيات و مفاد واژگان به كار رفته در آن را روشن ميكند، بنابراين، كليه اموري كه مفسّر، معارف ناظر به مفاد آيات را ـكه به نحوي در روشن شدن آن تأثير دارندـ از آنها به دست ميآورد، منبع تفسير به شمار ميآيد؛ به عنوان مثال، وقتي گفته ميشود قرآن منبع تفسير است، بدان معنا است كه در بين آيههاي آن مطالبي يافت ميشود كه ارتباط محتوايي با آيات ديگر دارد و در روشن شدن مفاد آن آيهها به مفسّر كمك ميكند.
بحث از منابع تفسير، كه در كتب علوم قرآن با عناوين «مآخذ تفسير»[3] و «مصادر تفسير»[4] نيز از آن ياد شده است، يكي از مباحث مهم روششناسي تفسير است. توجه به منابع تفسير سابقهاي بس طولاني دارد و اصولاً هم زمان با نزول قرآن مطرح بوده است، ولي تدوين اين منابع به صورت مستقل و تعيين حد و مرز هر يك و بحث و بررسي مستقل در باب آن، در زمانهاي متأخر از عصر نزول صورت پذيرفته و به رغم بحثهاي نسبتاً مفيدي كه مطرح شده است، هنوز نيازمند تلاش جدّي و تعميق بيشتري است.
منابع تفسير، ارتباط تنگاتنگي با (قواعد تفسير) دارد. قواعد تفسير، تعيينكنندة محدودة منابع تفسير است؛ يعني با توجه به اين نكته كه در قواعد تفسير لزوم مراجعه به قرآن، روايت، لغت و مانند آن ثابت ميشود، در اين جا از چگونگي دستيابي به آنها، روش استفاده و ميزان اعتبار و اهميّت هر يك سخن به ميان ميآيد. از سوي ديگر، منابع تفسير پيوند نزديكي با علوم مورد نياز مفسّر دارد؛ زيرا اين علوم، مفسّر را در شناخت دقيق منابع ياري ميرساند. به عنوان مثال، ممكن است مفسّري كه از علم رجال و درايه و اصول آگاهي ندارد، به خطا روايتي را كه به دليل ضعف سند يا دلالت، فاقد شرايط لازم است، مورد استناد قرار دهد و بر اساس آن، فهمي نادرست از آيه را تفسير آيه پندارد. در اين مورد، استفاده نادرست مفسّر از منبع روايات، معلول عدم آگاهي وي از علوم مورد نياز مفسّر است. از سوي ديگر، مشخص شدن منابع تفسير در تعيين علوم مورد نياز مفسّر تأثير دارد؛ به عنوان مثال اگر روايات معتبر يكي از منابع تفسير به شمار آيد، علومي كه در شناخت اعتبار يا مفاد روايات مؤثّرند مانند علم رجال و علم درايه در قلمرو علوم مورد نياز مفسّر قرار ميگيرند. به هر حال، شناخت دقيق منابع تفسير و ميزان كارايي آن، نقش مهمي در تفسير قرآن كريم دارد و اين شناخت، ارتباط وثيقي با شناخت قواعد وعلوم مورد نياز مفسّر دارد.
ضرورت شناخت دقيق از منابع تفسير
شناخت صحيح و كامل هر موضوع، بستگي به ميزان آگاهياي دارد كه از راههاي مختلف درباره آن به دست ميآيد و هر اندازه در اين راستا به منابع غنيتر و مطمئنتري دسترسي داشته باشيم، شناخت دقيقتري به دست ميآوريم. بر اين اساس، فهم و شناخت مقاصد و مفاهيم آيات قرآن كريم ـكه به زبان عربي و داراي معارف و احكام گوناگون استـ نياز به منابعي دارد كه كوتاهي در گزينش مراجعه به آنها، سبب برداشت ناقص و ناروا از آيات ميشود؛ چه بسا منابعي كه در دسترس و داراي اعتبار است و نقش مهمي در فهم مقاصد قرآن دارد، ولي بر اثر ناآگاهي از منبع بودن آن و يا ناتواني در مراجعه بدان، متروك ماند و در نتيجه، بسياري از نكتههاي قرآني مورد غفلت و يا سوء فهم قرار گيرد. به عنوان مثال اگر قرآن را يكي از منابع تفسير بدانيم، درهاي زيادي از معارف قرآن فراسوي مفسّر گشوده ميشود و پاسخ بسياري از پرسشهاي مربوط به آيات ـكه از منابع ديگر به دست نميآيدـ روشن ميگردد. چنان كه اگر به روايتهاي اهلبيت (علیهم السلام) به عنوان يكي ديگر از منابع تفسير مراجعه كنيم، مطالب فراواني در تفسير آيهها خواهيم يافت كه دست كم روشنگري و زمينه تفطن مفسّر به مقاصد آيات در زمينههاي مختلف را فراهم ميآورد. منابع تفسير قرآن را ميتوان در شش مقوله زير دستهبندي كرد:
1. قرآن؛ 2. روايات معصومين(علیهم السلام)؛ 3. منابع لغوي؛ 4. منابع تاريخي؛ 5. عقل؛ 6. دستاوردهاي تجربي.
بحث از منابع تفسير، كه در كتب علوم قرآن با عناوين «مآخذ تفسير»[3] و «مصادر تفسير»[4] نيز از آن ياد شده است، يكي از مباحث مهم روششناسي تفسير است. توجه به منابع تفسير سابقهاي بس طولاني دارد و اصولاً هم زمان با نزول قرآن مطرح بوده است، ولي تدوين اين منابع به صورت مستقل و تعيين حد و مرز هر يك و بحث و بررسي مستقل در باب آن، در زمانهاي متأخر از عصر نزول صورت پذيرفته و به رغم بحثهاي نسبتاً مفيدي كه مطرح شده است، هنوز نيازمند تلاش جدّي و تعميق بيشتري است.
منابع تفسير، ارتباط تنگاتنگي با (قواعد تفسير) دارد. قواعد تفسير، تعيينكنندة محدودة منابع تفسير است؛ يعني با توجه به اين نكته كه در قواعد تفسير لزوم مراجعه به قرآن، روايت، لغت و مانند آن ثابت ميشود، در اين جا از چگونگي دستيابي به آنها، روش استفاده و ميزان اعتبار و اهميّت هر يك سخن به ميان ميآيد. از سوي ديگر، منابع تفسير پيوند نزديكي با علوم مورد نياز مفسّر دارد؛ زيرا اين علوم، مفسّر را در شناخت دقيق منابع ياري ميرساند. به عنوان مثال، ممكن است مفسّري كه از علم رجال و درايه و اصول آگاهي ندارد، به خطا روايتي را كه به دليل ضعف سند يا دلالت، فاقد شرايط لازم است، مورد استناد قرار دهد و بر اساس آن، فهمي نادرست از آيه را تفسير آيه پندارد. در اين مورد، استفاده نادرست مفسّر از منبع روايات، معلول عدم آگاهي وي از علوم مورد نياز مفسّر است. از سوي ديگر، مشخص شدن منابع تفسير در تعيين علوم مورد نياز مفسّر تأثير دارد؛ به عنوان مثال اگر روايات معتبر يكي از منابع تفسير به شمار آيد، علومي كه در شناخت اعتبار يا مفاد روايات مؤثّرند مانند علم رجال و علم درايه در قلمرو علوم مورد نياز مفسّر قرار ميگيرند. به هر حال، شناخت دقيق منابع تفسير و ميزان كارايي آن، نقش مهمي در تفسير قرآن كريم دارد و اين شناخت، ارتباط وثيقي با شناخت قواعد وعلوم مورد نياز مفسّر دارد.
ضرورت شناخت دقيق از منابع تفسير
شناخت صحيح و كامل هر موضوع، بستگي به ميزان آگاهياي دارد كه از راههاي مختلف درباره آن به دست ميآيد و هر اندازه در اين راستا به منابع غنيتر و مطمئنتري دسترسي داشته باشيم، شناخت دقيقتري به دست ميآوريم. بر اين اساس، فهم و شناخت مقاصد و مفاهيم آيات قرآن كريم ـكه به زبان عربي و داراي معارف و احكام گوناگون استـ نياز به منابعي دارد كه كوتاهي در گزينش مراجعه به آنها، سبب برداشت ناقص و ناروا از آيات ميشود؛ چه بسا منابعي كه در دسترس و داراي اعتبار است و نقش مهمي در فهم مقاصد قرآن دارد، ولي بر اثر ناآگاهي از منبع بودن آن و يا ناتواني در مراجعه بدان، متروك ماند و در نتيجه، بسياري از نكتههاي قرآني مورد غفلت و يا سوء فهم قرار گيرد. به عنوان مثال اگر قرآن را يكي از منابع تفسير بدانيم، درهاي زيادي از معارف قرآن فراسوي مفسّر گشوده ميشود و پاسخ بسياري از پرسشهاي مربوط به آيات ـكه از منابع ديگر به دست نميآيدـ روشن ميگردد. چنان كه اگر به روايتهاي اهلبيت (علیهم السلام) به عنوان يكي ديگر از منابع تفسير مراجعه كنيم، مطالب فراواني در تفسير آيهها خواهيم يافت كه دست كم روشنگري و زمينه تفطن مفسّر به مقاصد آيات در زمينههاي مختلف را فراهم ميآورد. منابع تفسير قرآن را ميتوان در شش مقوله زير دستهبندي كرد:
1. قرآن؛ 2. روايات معصومين(علیهم السلام)؛ 3. منابع لغوي؛ 4. منابع تاريخي؛ 5. عقل؛ 6. دستاوردهاي تجربي.
پی نوشت ها:
[1] . ر. ك، ترتيب كتاب العين، جمهرة اللغة، معجم مقائيس اللغة (ذيل همين واژه).
[2] . معجم الوسيط، فرهنگ سياح (ذيل همين واژه).
[3] . البرهان في علوم القرآن، ج 2، ص 156.
[4] . الصغير، محمّد حسين علي، المبادي العامه لتفسير القرآن الكريم، ص 53.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}